یکی از مهمترین فاکتورهایی که در مقابل «خوشبختی» قرار میگیرد، «توقع» است. توقعات ما معمولا بهواسطه تربیت خانوادگی، تأثیرپذیری از دوستان و آشنایان، …… در ذهنمان شکل میگیرند. داشتن توقع بهخودی خود مشکلی ندارد.
وقتی ما وارد چرخه معیوب میشویم که این توقعات نابهجا و غیرمنطقی باشند. توقعات نابهجایی که باعث میشود از زندگی راضی نباشیم و دائم منتظر باشیم توهمات ذهنی ما به وقوع بپیوندد. این توقعات در مقوله ازدواج بیشتر خودش را نشان میدهد. هرکسی از ازدواج انتظاراتی دارد و با توقعات خاص خودش وارد زندگی مشترک میشود. برآورده نشدن انتظارات غیرواقعی بهدلیل ایجاد احساس اضطراب، ناراحتی و یأس میتواند به پایههای زندگی مشترک لطمه بزند و موجب برقراری خشم در رابطه زن و شوهری شود.
1ـ تو مسئول شادی من هستی!
ما گاهی شادیهای اصیل زندگی را با شادیهای ظاهری اشتباه میگیریم.
متاسفانه کم نیستند کسانی که خوشحالی و خوشبختی را در این میبینند که همسرشان آنها را به لحاظ مالی تامین کند و هر وقت اراده کردند، هرچه را که خواستند بخرند و همسرشان را از این بابت تحت فشار قرار میدهند.
خوشبختی در تامین بیچون و چرای نیازهای مادی نیست. بهتر نیست که در عوض بکوشید تا به درک متقابل برسید و به نیازهای واقعی همدیگر بیشتر توجه کنید.
مثلا اگر میدانید که همسرتان با حرکاتی مثل آغوشگرفتن احساس بهتری پیدا میکند، چقدر خوب است که در پایان روز کاری با قلبی سرشار از عشق و صمیمیت او را در آغوش بکشید. یا مثلا اگر میدانید که همسرتان درست مثل بچهها معمولا احساس کمتوجهی میکند، میتوانید با تشکر و قدردانی از رفتارهای محبتآمیزش نشان بدهید که به او توجه دارید.
شاد کردن همدیگر به این معنی است که در برابر یکدیگر ملاحظهگر باشید و همسرتان را درک کنید.
اما توجه کنید که این ملاحظهگری و درک متقابل بهمعنای بهدوشگرفتن مسئولیت و تأمین نیازهای طرف مقابل نیست، بلکه اینجا حرف از حمایت و پشتگرمی است.
2ـ تا ابد به همین اندازه عاشق بمانیم!
در ابتدای یک رابطه همهچیزِ طرف مقابل به چشمتان دوستداشتنی میآید و در هرصورت میخواهید که با او باشید.
اما هم خودمان تجربه داشتیم و هم در اطرافیان دیدهایم و از همه مهمتر اینکه علم ثابت کرده است که این فعل و انفعالاتی که در مغز و قلب ما میافتد، پایدار نیستند و چیزی که باقی میماند، زن و شوهری است که باید با واقعیت زندگی روزمره روبهرو شوند. این دقیقا همانجایی است که سختی کار شروع میشود.
طبیعی است که زوجها پس از چند روز زندگی زیر یک سقف به مشکل برمیخورند.
شاید خصلت بهخصوصی که قبلا برایتان جذاب بود یا اصلا به چشمتان نمیآمد، از یکجایی به بعد سوهان روحتان شود. پس فکر نکنید در ازدواج همه چیز از ابتدا تا انتها گل و بلبل است. این فکر باعث میشود موقع پریشانیها بیتابی زیادی کنید.
3ـ هیچکس و هیچ چیز تغییر نمیکند
آدمها گمان میکنند که فردی که با آن زندگی میکنند تا ابد همینطور باقی میماند و محال است تغییری کند. چنین انتظاری، هرچند ناخودآگاه، میتواند غافلگیرتان کند.
مثلا اگر همسرتان چندسال پس از آغاز زندگی مشترک مسیر شغلی جدیدی در پیش بگیرد یا از علایق یا هرچیز دیگری که مورد پسندتان بود و هست دور شود، آیا غافلگیر و آشفته نخواهید شد؟ شاید حتی با خودتان فکر کنید که همسرتان دیگر هیچ شباهتی با آدمی که با او ازدواج کردید ندارد.
در رابطهتان باهم جایی برای تغییرات فردی در نظر بگیرید. واقعیت این است که هیچ رابطهای نمیتواند درست مثل اولش باقی بماند، چراکه با دو نفر آدمی مواجه هستیم که الانشان با زمانی که تازه باهم آشنا شده بودند، تفاوتهایی دارد.